چند وقت پیش با شاگردام رفته بودیم یکی از پارکهای اطراف تهران؛ یه قسمت از برنامه ها قرار بود که نور افشانی لیزری بشه، برا همین هم محوطه رو تاریک کرده بودن. تو همین بین و در حالیکه یه آهنگ تندی هم داشت پخش می شد و حدود 400 تا 450 دانش آموز دختر و پسر - که اکثرشون هم ابتدایی و راهنمایی بودند- منتظر اجرای برنامه بودن؛ یه دفعه صدای شادی و جیغ اون همه بچه کل محوطه رو گرفت؛ دنبال علتش می گشتم که دیدم دو تا آدم، عروسک "شرک" و "هیونا" رو پوشیدن و بین اون همه دانش آموز رفتن.
نمی دونین چه غوغایی به پا شده بود!! اگه به هر کدوم از اون بچه ها نمره بیست هم می دادن فکر نمی کنم اینقدر خوشحال می شدن... انگار عزیزترین دوستشون رو دیده باشن!!! بالا و پایین می پریدن و برا عروسک بی جون و ساختگی "شرک" دست تکون می دادن و .... . نمی خوام زیاد طولش بدم و یا به اکس پارتی شدن اون جلسه بپردازم، فقط مسئله ای که برام خیلی درکش سخت و سوال برانگیز بود این بود که چطور می شه دو تا عروسک اینطوری بین بچه های یه مملکت جا باز می کنه؟!! تازه عروسکی که شخصیتش هیچ محتوای اخلاقی خاصی نداره؛ و مهمتر اینکه این اتفاق تو کشوری می افته که مملو از اسطوره های ایرانی و اسلامیه..... وقتی یادمون می افته که خیلی از همین کارتونهایی که کمپانیهای انیمشین سازی دنیا می سازن، قصه هاش برا خودمونه و یا تو این سرزمین اتفاق افتاده بیشتر حسرت می خوریم که چطور زیبایی های تاریخ و ادبیاتمون تو دست کشورهای دیگه رد و بدل میشه و هر طور که دوست دارن و با برچسب خودشون به خوردمون می دن. از لحاظ محتوا و هنر هم کم و کاستی نداریم. چند سال پیش وقتی "کلاه قرمزی" مثل بمب بین بچه ها ترکید و حتی کارهای سینماییش هم جواب داد شاید با کمی دقت و کار بیشتر می شد مثل شرکی تو کشورمون شکل بگیره یا شخصیتهایی مثل "سیا ساکتی"، "مجید دلبندم"، "چرا" و .... هر کدوم مدتی، خیلی قشنگ با بچه ها و حتی بزرگترها ارتباط برقرار کرده بودن که این خودش نشون می ده با همین امکاناتمون هم اگه تفکر و جدیت پشتش باشه می شه کارهایی کرد که حداقل برا بچه های کشورمون الگوی داخلی شکل بگیره.
این قضیه حتی برا سنین بالاتر هم وجود داره. الان چند وقتیه که مجموعه ای به اسم "کلید اسرار" که محصول ترکیه است داره پخش می شه که خیلی هم بین عموم مردم و حتی مذهبی ها جا باز کرده. شاید خیلی ها با شنیدن نام ترکیه یاد لائیکی و بی دینی و ... بیفتن ولی همچین مجموعه هایی حتی می تونه دیدگاه خیلی ها رو نسبت به اون کشور عوض کنه. من حرفم اینه که ده برابر این داستانهای پیش پا افتاده تو کشور خودمون اتفاق افتاده و خیلی ها اینا رو تو زندگی روزمره شون هم دیدن؛ حالا بگذریم که اگه دنبال این اتفاقات ماورایی باشیم شاید چند صد فیلمنامه بتونیم از همین واقعیتهایی که برا بزرگان دینمون بوجود اومده درست کنیم. همین "داستانهای شگفت" شهید دستغیب و خیلی از داستانهای مرحوم "نخودکی ها" و "رجبعلی خیاطها" و... که خیلی هاشون هم معاصر بودن؛ ولی چرا نشده یکی سراغ اینا بره؟!! اونوقت یه کشور که بی دینیش به دینداریش می چربه و مشهورتره میاد از یه سری اتفاقات پیش پا افتاده فیلم درست می کنه و تو کشورمون هم پخش می شه و برا خیلی از مردم کشورمون ابهام پیش میاد که چقدر اونا خوبن و چقدر ما ....؟!! اصلا عادت کردیم که بشینیم تا یه اتفاقی بیفته و مثلا یه "فتنه"ای ساخته بشه تا یادمون بیفته که می شه بهش اعتراض کرد و یا "فراتر از فتنه" رو ساخت! چرا همه کارهامون شده انفعالی؟!! باید یکی به پیامبرمون جسارت کنه و اونوقت بیایم فریاد "وامصیبتا" و "وا اسلاما" سر بدیم! باید تو یه فیلم به اسلام توهین بشه و ما تازه بیاییم و با یه فیلم دیگه جوابش رو بدیم. نمی شد یا نمی تونستیم خیلی از این اعتقاداتمون رو با هنر زیبا به جهان ارسال کنیم. حتما خبر دارین که چه استقبالی از "فراتر از فتنه" شده؛ خب چرا قبلش این کار صورت نگرفت؟!! فکر می کنم بجای اینکه بخواهیم به مسیح نامه ای بنویسیم (تازه اگه ترجمه اش به اروپایی ها برسه وموثر باشه) بهتر بود یه جنبش علیه ضد اسلامی تو بین هنرمندانمون راه می انداختیم و یه نامه ای به همه هنرمندان - علی الخصوص کارگردانان و نویسندگان - می نوشتیم تا اونا هم با همون زبون هنر می اومدن فیلم، رمان و کتاب آماده می کردن که مسلماً اثرش بیشتر بود. اگه حضرت آقا(حفظه الله) فرمودن سال نوآوری برا همه مونه. اگه همه مون (بلاگرها، هنرمندان، معلمان، روحانیون(مخصوصا روحانیون) و ...) تو کارامون و معرفی دین و مذهبمون یه نوآوری داشته باشیم فکر کنین ببینین چه خواهد شد؟!!
|